.
.
یه بار رفته بودیم جایی مهمونی مبل چرمی داشتن ، پسر خالمم که ۱۰سالشه تشسته بود که یهو یه صدایی اومد همه خندشون گرفت ، اینم هول شد گفت به خدا من نبودم صندلی گ.و.زید بعد هم گریه کرد و گفت خودتون میگ.و.ز.ید میندازید گردن من و رفت تو اتاق و ما هم نفهمیدیم بالاخره کی بود !
.
.
.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.